این خواهر و برادر ناز روز 5 شنبه سیام مرداد مهمونی پاگشای خاله مهزاد دعوت بودند، حاضر شدند و منتظرند که بریم مهمونی. قربون دو تایی شون بشم من که وقتی بهشون میگم بشینید تا مامان حاضر شه دو تایی رفتند روی مبا نشستند منتظر منند. خدایا ممنون این این دو تا بچۀ خوب رو به من دادی. شکرت خدا.
همه چی مثل هم
این خواهر و برادر همه کارهاشون در بیداری که مثل هم هست در خواب هم مثل هم میخوابن. آخه شما ببینید چقدر ناز و مثل هم خوابیدن.
شهرزاد جون خواهش کرده بود که پیش هم بخوابن بعد بابا مهدی بغلشون کنه ببره توی تختشون.
شهریار اینقدر شهرزاد رو بوس کرد و شهرزاد هم اینقدر تو گوش شهریار جون حرف زد تا بالاخره خوابشان برد.
قربون شما دو تا عزیز دل بشم من.
شهرزاد جون خواهش کرده بود که پیش هم بخوابن بعد بابا مهدی بغلشون کنه ببره توی تختشون.
شهریار اینقدر شهرزاد رو بوس کرد و شهرزاد هم اینقدر تو گوش شهریار جون حرف زد تا بالاخره خوابشان برد.
قربون شما دو تا عزیز دل بشم من.
نقاشی شهرزاد جون
چند تا نقاشی از شهرزاد جون
اینم نقاشیهای شهرزاد جون
باز مامان مهداد زحمت کشیده
وقتی داشتم این نونها رو درست میکردم شهرزاد جون هم بهم خیلی کمک کرد. و ازم خواهش کرد که کتاب آشپزیام رو وقتی بزرگ شد بهش قرض بدم و منم گفتم حتما ولی بهت قرض میدم.
تولد 6 سالگی شهرزاد جون
این یه عکس از تولد 6 سالگی شهرزاد جونه که به سلیقه خودش درست کردم. اگه وقت کنم عکس های تولد گذشتهاش را در وبلاگش میذارم.