امسال بعد از سالها بوی ماه مهر را حس کردم. خیلی حس قشنگی هست که دخترم میره کلاس اول و فردا جشن غنچههاست.
شهرزاد جونم از سر شب دچار استرس شده بود و من هم خیلی نگران هستم برای فردا اگر چه نگذاشتم دخترم از نگرانی مامانش با خبر بشه ولی راستش خیلی نگران هستم و استرس دارم.
یه شاخه گل رز بسیاز یبا بابا مهدی گرفته که فردا شهرزاد جون ببره مدرسهو چه اتفاق بدی برای دخترم افتاد.
با خوشحالی دوید تا گل را نشون من بده که شاخه گل شکست و دخترم کلی ناراحت شد. امیدوارم فردا صبح بتونم یه شاخه گل دیگه براش بگیرم.کلی دخترم را دلداری دادم و باهاش صحبت کردم.
چند هفته هست که درگیر تهیه لباس و کفش و کیف و خلاصه وسایل و از همه مهمتر لوازم تحریر بودم و حس بسیار زیبایی داشتم و دارم.
خدا رو برای این روزها و این بچههای خوب شکر میکنم.
ممنونم خدا جون.